جدول جو
جدول جو

معنی عنان بازکردن - جستجوی لغت در جدول جو

عنان بازکردن
(اَ کَ دَ)
گذاردن که برود. مقابل عنان کشیدن:
لختی عنان مرکب بدخوت بازکن
تا دستها فروننهد مرکبت به گور.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(غِ طِ لَ / لِ خُوَر / خُر دَ)
ماندن. ساکن شدن. از کارایستادن. توقف کردن. (ناظم الاطباء). درنگ کردن. مرکب بداشتن. از حرکت و تاخت بازداشتن اسب:
بسی چیز دیدی که آنکس ندید
عنانت کنون بازباید کشید.
فردوسی (شاهنامه ج 4 ص 1663).
اندیشۀ ما چنان بود که ایشان تا کنار جیحون و کوه بلخان عنان بازنکشند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 589).
بر اسب عقل نشین تا به اصل خویش بران
به اصل خویش عنان بازکش قدم بفشار.
ناصرخسرو.
عنان بازکش زین تمنای خام
که سیمرغ راکس نیارد به دام.
نظامی.
سرنگونساری تو از حرص توست
بازکش آخر عنان را باز پس.
عطار.
خوش آن کرشمه و جولان که بر سرم از ناز
عنان توسن سرکش فگند و بازکشید.
بابافغانی (از آنندراج).
، کنایه از آهسته رفتن و کار را به تأمل کردن است. (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عنان تاز کردن
تصویر عنان تاز کردن
عنان برتافتن، رویگردان شدن
فرهنگ لغت هوشیار